دانلود،دانلود آهنگ جدید،دانلود فیلم جدید

دانلود،دانلود آهنگ جدید،دانلود فیلم جدید،دانلود سریال،دانلود نرم افزار ، اخبار استخدامی ،

دانلود،دانلود آهنگ جدید،دانلود فیلم جدید

دانلود،دانلود آهنگ جدید،دانلود فیلم جدید،دانلود سریال،دانلود نرم افزار ، اخبار استخدامی ،

عکسها و گفتگو رضا داود نژاد و همسرش غزل بدیعی +بیوگرافی


رضا داود نژاد

بیوگرافی و زندگینامه

 بازیگر سینما و تلویزیون متولد 1359 در تهران می باشد.

وی فعالیت هنری و بازیگری را از سال 1365 با بازی در فیلم بی پناه آغاز نمود. 

«مصائب شیرین»، نامش را بر سر زبان ها انداخت و نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم فجر شد و دعوت برای حضور در جشنواره سینمایی فوکوئوکای ژاپن را برایش به ارمغان آورد. 

داوود نژاد داور هفدهمین دوره جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان (1381) بود.

وی پس از چند سال دوری از تلویزیون قرار است در سال 96 به عنوان بازیگر در  حضور داشته باشد.

ازدواج و همسر

همسر رضا داود نژاد غزل بدیعی (خواهر مرحوم عسل بدیعی می باشد) که چند سال پیش با هم ازدواج کرده اند.

رضا داود نژاد و همسرشداستان ازدواج آشنایی شما چطور بود؟

رضا: داستان آشنایی ما بر می گردد به خواهرهای ما 8  سال پیش خواهرمن زهرا، خانه عسل بدیعی خواهر خانم من دعوت بود. برای اولین بار غزل را که می بیند به غزل می گوید بیا عروس ما شو ( می خندد) در واقع آشنایی ما به واسطه خواهرهای ما بود.

غزل: البته از وقتی این جمله ها ردوبدل شد تا آشنایی من و رضا حدود 4 سال گذشت.

رضا: بله 4 سال پیش که غزل را برای اولین بار دیدم،  پسندیدم (هردو می خندند) … یاد می آید وقتی غزل را دیدم تمام دوروبری هایم به من می گفتند غزل؟ عمراً! مرتب به گوشم می رساندند که غزل دوست ندارد ازدواج سینمایی داشته باشد. اما خب چاره ای نبود ( می خندد).

رضا داود نژاد فرزند علیرضا داود نژاد است که از کارگردانان سینما می باشد.

رضا داود نژاد و پدرش

گفتگو با رضا داود نژاد و همسر او / از بیماری اش تا ازدواج

چقدر خوب است که سرحال و سرپایی، الان چطوری؟

در حال حاضر شغل شریف استراحت را سپری می کنم. آبان ماه یک جراحی دیگر دارم بعد از آن هم باید 4-5 ماه استراحت کنم.

همیشه وقتی تورا می دیدم فکر می کردیم چقدر خوب است که کسی بتواند آنقدر اراده داشته باشد و این همه کاهش وزن، اما انگار کلیت ماجرا این است که اگر آدم با چاقی اش کنار بیاید به نفعش است!

واقعیت این است که هرطور که باشی یک حرفی در می آید. وقتی لاغر شدم همه دوروبری هایمان می گفتند بس کن بگذار کمی چاق شوی. آن موقع به 76 کیلو رسیده بودم و در کار «فراموشی» مشغول بودم. مردم که من را می دیدند می گفتند وقتی چاق بودی با نمک تربودی. در حالی که وقتی هم که وزنم بالا بود همه به من گفتند چه کار می کنی داری می ترکی. من هم در کل دائم دنبال یک خطر تعادل هستم که یک جایی آن را پیدا کنم.

الان چند کیلویی؟

به دلیل جراحی هایی که انجام دادم نمی توانم فعالیت کنم و دائم در خانه نشسته ام تا همل جراحی را انجام بدهم. من زمانی که به بیمارستان رفتم 110 کیلو وزن داشتم. در حال حاضر هم بعد از این همه خانه نشینی 94 کیلو هستم. البته مردم به من می گویند رضا چاق شده ای منظورم این است که این جمله چاق شدی، لاغر شدی همیشه با آدم هایی که اضافه وزن دارند هست.

البته خود من شخصاً عاشق چاقی هستم. حتی وقتی لاغر شدم دلم برای وزن زیاد تنگ شده بود احساس می کنم وقتی چاقم بامزه تر هستم. به هر حال حجم و ابعاد زیادم را بیشتر دوست دارم.

به خصوص که شما چهره آشنایی دارید و مردم یک تصویر ذهنی از شما دارند. وقتی آن تصویر تغییر می کند، به خصوص در مرحله کاهش وزن، پوست صورت هم جمع می شود و مردم خوش شان نمی آید.

این مربوط است به تصوری که از آدم دارند. بعد از اینکه حالم بد شد و به بیمارستان رفتم، مردم از روی دلسوزی به من می گفتند ای کاش که هیچ وقت لاغر نمی شدی به هر حال هنوز اندر خم پیچ این کوچه هستم!

بیوگرافی رضا داوود نژاد

اینستاگرام رضا داود نژاد : instagram / rezadavoodnejad

آنقدر نخوردم که افتادم

ظاهراً جراحی های نامتعارفی برای کاهش وزنت انجام دادی که کارت به بیمارستان کشید.

بله، اصل داستان این است که من 10 سال پیش معده ام را کوچک کردم و این جراحی مشکلات زیادی برایم به وجود آورد. بعد از آن سیستم گوارشی ام دچار اختلالاتی شد و مجبور به تحمل بای پس روده ام شدم و باید بعد از این جراحی، خیلی مسائل را رعایت می کردم. باید آمپول و سرم هایی می زدم، اما من وقتی روی دور لاغر شدن افتادم هیچ کدام از مسائل پزشکی ام را رعایت نکردم. این بی خیالی باعث شد که بدنم تحلیل برود. به همین دلیل هم بعد از پیوند بهبود من خیلی طول کشیده. معمولاً بعد از پیوند اعضا افراد خیلی سریع مرخص می شوند. اما من چون ضعف شدید جسمی داشتم جراحی ام خیلی سنگین تر انجام شد.

وقتی شروع می کنی به غذا نخوردن بدن عادت می کند و تو فکر می کنی چقدر خوب که اشتها ندارم.

بله، من یک جنگی با نخوردن پیدا کرده بودم، طوری شده بودم که از غذا خوردن فرار می کردم. غزل (همسرم) متوجه شده بود به محل فیلمبرداری می آمد و مجبورم می کرد رو به رویش بنشینم و غذا بخورم. قبل تر یواشکی و دور از جمع غذا می خوردم الان باید جلوی چشم ها غذا بخورم که دیگران ببینند.

حالا به هم وابسته تریم

خانم بدیعی قاعدتا بیشترین درگیری ها را در این مدت، شما داشتید به خصوص خبرهای نا امید کننده ای که در این وقت به گوشتان می رسید. این مدت را چطور پشت سرگذاشتی.

غزل بدیعی: روزهای خیلی بدی را گذراندم. حجم تلفن ها و ملاقات های رضا هم خیلی زیاد بودو البته این دوران در عین تلخی دوران خوبی برایمان بود. نتیجه این روزها اثار خوبی برای هردوی ما داشت.

رضا داوود نژاد و همسرش

منظورتان از این آثار چیست؟

قبل از این نمی دانستیم مردم تا این حد رضا را دوست دارند. در این دوره مردم دوستان آنقدر به ما محبت کردند که واقعا برای من غیر قابل تصور بود. رضا وقتی درآی سی یو بستری بود از ساعت 3 تا 5 که وقت بازدید بیمارها بود هر روز حدود 200 نفر از دوستان و آشنایان جمع می شدند. تازه رضا هم وضعیتش طوری نبود که بتواند آنها را ملاقات کند و بیشتر من کنارشان بودم . حمایت دوستان در آن دوران خیلی به من کمک کرد.

پشت سرگذاشتن این بحران روی زندگی شخصی شما تاثیر هم گذاشت؟

غزل: فکر می کنم بله خیلی.

رضا: به هرحال ما یک دوره سخت را پشت سر گذاشتیم.  من به مرزهای خیلی خطرناکی نزدیک شدم. این اتفاق بعد از گذشتن 2 سال قبل از ازدواج ما پیش آمد من و غزل 2 سال قبل از ازدواجمان با هم نامزد بودیم و چه در دوره نامزدی و چه در زندگی مان همیشه با هم خوب بودیم و هیچ وقت مشکلی با هم نداشتیم و همیشه فکر می کردیم رابطه مان در آخرین حدی است که می تواند بین زن و شوهر باشد و این دوران بیماری من هم وابستگی مان را خیلی بیشتر کرده است. به هرحال پدرو مادر رابطه فرزندی و پدر و مادری دارند که طبیعی است اما غزل در تمام این روزها کنار من بود و روزهای خیلی سختی را پشت سرگذاشت.

هیچ وقت به روی خودم نیاوردم

تصویری که همیشه از تو وجود دارد تصویر یک فرد با روحیه است که به نظر من این انرژی به تو کمک زیادی کرد.

بله، معمولاً در طول بیماری هم مریض خوبی هستم. روحیه ام را از دست نمی دهم. اگر چه باید اعتراف کنم یکی از دلایلی که آمپول ها و سرم های ویتامینم را نمی زدم ترس بود.

شما در وجود خودت هیچ وقت به ترس از دست دادن رسیدی؟

خوشبختانه فکر می کردم خیلی وضعیت حادی ندارم. تنها چیزی که نگرانم می کرد دوروبری هایم بودند که این موضوع که می دانستم از دست دادن من برایشان خیلی سخت است، توانست من را نگه دارد. یعنی دیدم اگر اتفاقی برای من بیفتد غزل، پدرم، مادربزرگم و خواهرم به کجا می رسند. پذیرفته بودم اتفاقی است که برایم پیش آمده است و خیلی سریع با آن کنار آمدم اما تنها چیزی که دائم فکرم را مشغول می کرد این بود که بعد از این ماجرا چه ضربه ای به آدم های دورو برمن خواهد خورد. این ترس به من انگیره ماندن می داد.

رضا داود نژاد

در این مدت خواب هم می دیدی؟

بله کلا در یک دنیای دیگر سیر می کردم نه اینکه بگویم خواب های عجیب و غریب این دنیا و آن دنیا را دیدم ، نه. اما حال خاصی داشتم امیدورام کسی آن حال را تجربه نکند ولی یک عالم خاصی بود که حسی است و قابل گفتن نیست.

به خاطر ازدواجت تصمیم به لاغر شدن گرفتی؟

نه اتفاقا زمانی که من و غزال آشنا شدیم درست بیشترین وزن زندگی ام را داشتم. من کلا با چاقی ام مشکل نداشتم. شاید دلیل بالا رفتن وزنم هم همین مسئله بود.

گفتیم شاید جزء شرط های ازدواجت پایین آوردن وزن بود.

نه، بعد از دوران آشنایی و نامزدی مان تصمیم گرفتن وزنم را پایین بیاورم. اتفاقا غزل شاکی بود که وزنم را پایین آوردم. به بابام می گفت رضا را به من قالب کرده این چینی است من که دیدمش چاق بود.

فاصله آشنایی تا ازدواجتان چقدر طول کشید؟

2سال مهر 2 سال قبل مراسم ازدواجمان بود.

به نظرم هیچ خانواده ای مثل خانواده داوودنژاد خانواده بودنشان رو نیست. شما همیشه کنار هم هستید در حالی که خیلی ها اهل به نمایش گذاشتن خانواده نیستند.

واقعاً دلیل بودن خودمن در سینما تاثیر مستقیم و کار پدرم در خانواده بود و همه ما به واسطه پدر و تجربه های او وارد سینما شدیم نمی توان این موضوع را نفی کرد.

روزی که گریه کردم

همیشه کنار مادر بزرگ و عمه و عمو بوده اید. آیا هنوز هم همان خانواده احساسی و به هم متصل هستید که ما از بیرون می بینیم؟

رضا: جاب این سوال را باید از غزل بپرسید.

غزل: صددرصد همان صمیمیتی که دیگران تصور می  کنند در خانواده رضا وجود دارد. رابطه همه اعضای خانواده با هم خیلی نزدیک تر از بقیه خانواده هاست. ما هم همه و خاله داریم اما به این شکل در زندگی هم سهم نداریم. ولی خانواده رضا خیلی عاطفی اند و به هم وابستگی دارند.

این جداشدن از خانواده بعد از ازدواجت چقدر برایت سخت بود.

رضا: من از 15 سالگی ام زندگی مجردی را تجربه کردم یعنی از خانواده ام جدا شدم . در فاصله این 15 سالی که تنها زندگی می کردم و بیشتر دوستانم در کنارمن ازدواج کردند متاسفانه بعضی ها طلاق هم گرفتند. حتی دوباره ازدواج کردند و بچه دار هم شدند ولی من هیچ وقت ازدواج نکردم با اینکه از خانواده ام جدا شده بودم همچنان در کنار همدیگر بودیم. مثلا من با مادر بزرگم 2 روز یک بار صحبت می کنم، یا با عمه ام رابطه نزدیکی دارم، با پدر، مادر و خواهرم هم که خیلی بیشتر. ما هرموقع که وقت کنیم دور هم هستیم. این دور همی ها جزء برنامه های اصلی زندگی مان است.

و شب عروسی گریه نکردی؟

رضا: نه اصلا گریه نکردم. غزل دور شدن از پدرو مادرش  برایش آسان نبود و خیلی جای خالی پدرو مادرش را احساس می کرد اما به حد گیره و زاری نرسید.

من اولین بار که خانه گرفتم و از خانه پدرم وسایلم را جمع کردم که به خانه خودم ببرم، این اتفاق برایم افتاد. مادرم و خواهرم گریه کردند اما فقط همان یکبار گریه کردند. چون زمانی که در خانه بودم خیلی شر بودم و همه را اذیت می کردم! بعد از ررفتنم خانواده ام به آرامش رسیدند!
دارم کیک می پزم حرفه ای

تو از 15 سالگی فعالیت کاری داشتی و دستت در جیب خودت بود.

بله وقتی تصمیم گرفتم تنها زندگی کنم پدرم به من گفت باید دیگر دستت هم در جیب خودت باشد. ندارم و پول آب و برق و تلفن من را بدهید وجود ندارد. من اصولا آدمی نیستم که یکجا بنشینم، یعنی همین الان که مجبورم خانه نشین باشم زدم به کار شیرینی پزی و آشپزی مرتب کیک می پزم و می فرستم برای دوستانم. یعنی اینکه بخواهم تنها بنشینم و فیلم ببینم کلافه ام می کند. با توجه به اینکه نور آفتاب و هوای بیرون برایم ضرر دارد تصمیم گرفتم بروم لوازم تخصصی شیرینی پزی بخرم و شروع کنم به شیرینی پزی بعد با سامان گلریز صحبت کردم کلاس آشپزی به من معرفی کرد که بروم دوره آشپزی تخصصی ببینم.

غزل: رضا کلا نمی تواند در خانه بماند آدمی است که در کل آرام و قرار ندارد.

بیماری رضا داود نژاد

در شیرینی پزی به چه مراحلی رسیدی؟

رضا: به مراحل خوبی رسیدم.

غزل: روزی دو مدل شیرینی می پزد آن هم شیرینی حرفه ای.

تصمیم نداری نمایشگاه برگزار کنی؟

نه، برگزاری این نمایشگاه ها کار بقیه بازیگرهاست؛ کار من نیست ( می خندد) .

زندگی با رضا با آن تصوراتی که در ذهنت بود تطبیق داشت یا با آدم جدیدی روبه رو شدی؟

غزل: یکسری از خصوصیات رضا را می شناختم اما خب یکسری چیزها هم هست که در زندگی با آن روبه رو شدم اما آنقدر مسئله دار نبود که جا بخورم. اگر کسی خوب زندگی کند فرقی نمی کند که سینمایی باشد یا غیر سینمایی.

البته شاید دلیل آن هم آشنایی شما با فضای سینما از قبل بوده است.

غزل: بله، خواهر من چندین سال است که در سینما  فعالیت دارد من هم با او به سرصحنه می رفتم و بااین فضا آشنا بودم.

بدترین قسمت زندگی با یک بازیگر چیست؟

رضا: غزل نسبت به من خیلی آدم آرامی است. بعضی  وقت ها به صحنه که می آید همه از من شکایت می کنند. همه به او می گویند «غزل تو چطور با او زندگی می کنی؟ ! رضا ارام و قرار ندارد». من در صحنه آدم پرانرژی ای هستم و حتی شده که ترقه بر تکانم! بچه ها همیشه از شلوغ کاری های من شکایت دارند. غزل هم گاهی صدایش در می آید که بابا رضا کمی مراعات کن.

فیلم های رضا داوود نژاد

فراری (۱۳۹۵)
کلاس هنرپیشگی (۱۳۹۰)
خیابان‌های آرام (۱۳۸۹)

دردسر بزرگ (۱۳۸۹)
زنها شگفت انگیزند (۱۳۸۹)
کنسرت روی آب (۱۳۸۹)
مرهم (۱۳۸۹)

همه چی آرومه (۱۳۸۹)
نیش زنبور (۱۳۸۸)
تیغ زن (۱۳۸۷)

چپ دست (۱۳۸۴)
هوو (۱۳۸۴)
هشت پا (۱۳۸۳)

روایت سه‌گانه (اپیزود دوم، شوخی‌های خدا) (۱۳۸۲)
بانوی کوچک (۱۳۸۰)
بچه‌های بد (۱۳۷۹)

مصائب شیرین (۱۳۷۷)
بی‌پناه (۱۳۶۵)

سریال های رضا داود نژاد

پنجری
پشت کنکوری ها
نون و ریحون

بیوگرافی رضا داود نژاد و همسرش غزل بدیعی

، ، ، ، ، ، ، 

پریوش نظریه و همسرش +بیوگرافی و زندگینامه

پریوش نظریه

بیوگرافی و زندگینامه

پریوش نظریه بازیگر سینما و تلویزیون متولد بهمن 1348 در گچساران می باشد و 48 سال سن دارد.

تحصیلات : وی دارای مدرک لیسانس تاتر از دانشگاه هنر می باشد. 

او فعالیت هنری خود را از سال 1369 با بازی در فیلم عروسحلبچه آغاز نمود و علاوه بر بازیگری در زمینه عکاسی هنری بطور جدی فعالیت می‌کند.

وی در تلویزیون کم کارتر است و در سال 93 با حضور در سریال مدینه به خوبی دیده شد. همچنین آخرین کار او در تلویزیون در سریال زیر پای مادر در نقش رخساره می باشد.

ازدواج و همسرش

پریوش نظریه ازدواج کرده است و متاهل می باشد او همچنین یک فرزند دختر به اسم آناهیتا نیز دارد.

پریوش نظریه و دخترش

گفتگو با پریوش نظریه

شاخص و اِلمان های مورد نظر شما برای انتخاب فیلم ها چیست ؟ آیا با توجه به تعداد بالای فیلم ها، هیئت انتخاب به یک استاندار خاصی برای انتخاب فیلم ها رسیده است؟

تقریبا در تمامی هیئت انتخاب هایی که من حضور داشتم به این صورت بود که ابتدا هر یک از اعضا به صورت جداگانه فیلم ها را می دیدند و بهترین ها را انتخاب می کردند سپس در یک جلسه گروهی به جمع بندی از تمام ایده ها و سپس به یک نتیجه می رسیدند. اینکه تمام اعضا، در کنار هم فیلم ها را ببینند معمولا روش هیئت داوران است اما در جشنواره رضوی هیئت انتخاب نیز به این روش عمل کردند که البته مزیت هایی هم دارد، چون می توانیم با دیدگاه سایر اعضای هیئت انتخاب آشنا شویم. تنها مشکل ما این است که محدودیت زمان داریم. بعضی از دوستان، تعدادی از فیلم ها را در جشنواره های دیگر دیده اند و تعدادی نه، همین باعث می شود تا سرعت بازبینی پایین بیاید. به هر حال من معتقدم هیئت انتخاب باید فیلمی را انتخاب کنند که بار و وجهه حضور در جشنواره را داشته باشد. بر همین اساس باید سرعت بیشتری نسبت به گروه داوری داشته باشیم چون تعداد فیلم ها بیشتر است.

بیوگرافی پریوش نظریه

شما فیلم هایی را مشاهده کردید که سازندگانش آینده فیلمسازی این کشور هستند، آیا وضعیت آن ها امیدوار کننده بود به خصوص فیلم اولی ها؟

تعداد محدودی از آن ها امیدوار کننده بودند. نمی توان انتظار داشت از بین مثلا 300 فیلم رسیده به یک جشنواره، 100 فیلم خوب باشد اگر 30 فیلم خوب هم داشته باشیم اتفاق خوبی است و این بدین معناست که جشنواره از سطح قابل قبولی برخوردار است. جشنواره رضوی در این سطح بوده است به گونه ای که بین انتخاب چند فیلم دچار تردید می شدیم، برخلاف برخی جشنواره ها که مجبور بودیم بین بد و بدتر را انتخاب کنیم. البته در بخش اصلی طبق معمول جشنواره های موضوعی، فیلم خوب کم می بینیم، بعضی از فیلمسازان، هر موضوعی که شاید کمترین ارتباط با جشنواره دارد را به زعم خودشان مرتبط با موضوع جشنواره می دانند و آن را ارسال می کنند و این اصلا خوب نیست. به نظرم باید برای بخش موضوعی که بخش اصلی هم هست به فیلمسازان خوب، سفارش ساخت فیلم داد و بودجه ای را نیز برای آن در نظر گرفت.

به نظر شما برای حمایت از برگزیدگان جشنواره ها چه می توان کرد به خصوص در فاصله بین دو جشنواره؟

یکی از کارهای خوبی که می توان انجام داد، سفارش کار به برگزیده های جشنواره است. یعنی می توان یکی از جوایز، حمایت فیلمساز برای ساخت فیلم بعدی اش باشد. این نوع حمایت، بهترین نوع حمایت از فیلمسازان جوان هست. واقعیت این است که سازندگان فیلم کوتاه به حمایت مالی احتیاج دارند.

شما علاوه بر بازیگری، فیلم ساز هستید عکاسی می کنید و دستی بر سایر رشته های هنری دارید، چقدر این فعالیت ها از جنبه زیبایی شناخی به حضور و ماندگاری شما در سینما کمک کرده است؟

من بازیگری را شغل خودم می دانم و سایر فعالیت ها، علاقه شخصی است. به نظرم کسی که می خواهد بازی کند باید روانشناسی بداند، عکاسی، نقاشی، کارگردانی و… بداند. هنر شاخه های متفاوتی دارد و آموزش شاخه های مختلف، تکمیل اطلاعات است نه از این شاخه به آن شاخه پریدن. مثلا یک کارگردان برای اینکه موفق باشد باید کمی طراحی صحنه بداند، نویسندگی، نور و … را تا حدودی بداند که بتواند کنترل کند و بفهمد از عواملش چه می خواهد. کارگردانی که سلیقه نداشته باشد نمی تواند کارگردان خوبی باشد.

به عنوان یک بازیگر و کارگردان، فضای یزد را چقدر مناسب فیلمسازی می دانید؟

با اینکه هنگام شب وارد یزد شدم اما به نظرم رسید که یزد چقدر اصیل است، یزد نه پروتز کرده نه موهایش را رنگ کرده و نه تتو کرده است! من به شهرهای زیادی سفر کردم و دیدم که معماری آن ها رو به تباهی می رود. خوشحالم پس از سال ها شهری را دیدم که اصالتش را حفظ کرده است. چقدر خوب است که این اصالت دیده شود. امیدوارم جشنواره هایی از این دست در سطح بین المللی در یزد برگزار شود تا کشورهای دیگر هم با این فرهنگ آشنا شوند. فرهنگ اصیلی که بخش زیادی از آن را می توانیم در یزد مشاهده کنیم.

سینما قانون خاصی برای ورود افراد ندارد، در این چند سال اخیر جوانان زیادی وارد سینما شدند که بعضی ها بسیار هم موفق بودند، با توجه به این آینده سینمای ما را چطور پیش بینی می کنید؟

ببینید تردید نکنید که کار خوب جای خود را پیدا می کند. خوشبختانه همینطور که نسل جدید روی کار می آیند در بین آن ها بچه های مستعدی هم هستند. هر چند در مقابل هم عده ای هستند که بدون مطالعه وارد سینما شدند به خودشان اجازه می دهند هر آنچه را ساخته اند برای جشنواره ها ارسال کنند که گاهی از شدت ضعیف بودن باعث تعجب می شوند. فکر می کنند سینما یک دوربین و اشک و آه جلوی آن است. یا اینکه سینما فقط صحنه یا گریم است. سینما اجماع همه این هاست. بنابراین کسانی که با مطالعه و دست پر وارد می شوند، آرام آرام شاهد پیشرفت آن ها هستیم و ماندگار می شوند. به عنوان مثال من از سال ها پیش کارهای خانم آیدا پناهنده را در جشنواره های مختلف دنبال کردم و شاهد رشد مداوم فیلمسازی او بودم. همچنین خانم رقیه توکلی که از اولین ساخته هایش در جشنواره، کارهایش را دیدم و این رشد در کارها مشخص است. این رشد و پیشرفت به علت علاقه مندی، پشتکار و اعتباری است که برای کارشان قائل هستند. وقتی در مورد کار مطالعه کنیم و عشق داشته باشیم، مسلما پیشرفت می کنیم و جایی برای حضور این کارها نیز پیدا می شود.

پریوش نظریه

مهم ترین توصیه شما برای فیلم اولی ها چیست؟

مطالعه زیاد، خوب دیدن و خوب ساختن، یعنی برای ارتقا کیفیت کار تلاش کنند و نه کمیت. تعداد بالای فیلم دلیل بر این نیست که شما کارگردان خوبی هستید، فقط یک فیلم بساز ولی فیلم خوب بساز.

فیلمهای سینمایی پریوش نظریه 

۱ –  ترومای سرخ (۱۳۹۵) 
۲ –  بادیگارد (۱۳۹۴) 
۳ –  غیر مجاز (۱۳۹۴) 

۴ –  لانتوری (۱۳۹۴) 
۵ –  تگرگ و آفتاب (۱۳۹۳) 
۶ –  طعم شیرین خیال (۱۳۹۳)

۷ –  ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه (۱۳۹۲) 
۸ –  تاج محل (۱۳۹۱) 
۹ –  مروارید (۱۳۹۱) 
۱۰ –  اینجا شهر دیگری است (۱۳۹۰) 

۱۱ –  یک خانواده محترم (۱۳۹۰) 
۱۲ –  در انتظار معجزه (۱۳۸۸) 
۱۳ –  یه حبه قند (۱۳۸۸) 
۱۴ –  دوزخ، برزخ، بهشت (۱۳۸۷) 
۱۵ –  زندگی با چشمان بسته (۱۳۸۷) 
۱۶ –  کیمیا و خاک (۱۳۸۷) 
۱۷ –  تک درختها (۱۳۸۶) 
۱۸ –  چراغی در مه (۱۳۸۶) 
۱۹ –  حقیقت گمشده (۱۳۸۶) 
۲۰ –  پاداش سکوت (۱۳۸۵) 
۲۱ –  ساعت 25 (۱۳۸۵) 
۲۲ –  دوئل (۱۳۸۲) 

۲۳ –  گاهی به آسمان نگاه کن (۱۳۸۱) 
۲۴ –  صنوبر (۱۳۸۰) 
۲۵ –  تو آزادی (۱۳۷۹) 
۲۶ –  بوی کافور، عطر یاس (۱۳۷۸) 

۲۷ –  چریکه هورام (۱۳۷۸) 
۲۸ –  سجده بر آب (۱۳۷۵) 
۲۹ –  پدر (۱۳۷۴) 
۳۰ –  عروس حلبچه (۱۳۶۹) 

پریوش نظریه و همسرش

اینستاگرام پریوش نظریه : instagram /Parivash_Nazarieh

سریالهای پریوش نظریه

زیر پای مادر (1396)
مدینه (1393)

در جستوجوی شب
شب و قسم به دلتنگی

parivash nazarie

جوایز

1387     تندیس بهترین بازیگر زن از جشنوارهٔ “منبر طلایی” تاتارستان روسیه برای فیلم چراغی در مه (پناه برخدا رضایی)
     1387     جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول زن دراولین جشنوارهٔ فیلم های تلویزیونی برای فیلم فراموشی (مسعود مددی)
     1387     جایزهٔ مقام دوم در بخش مستند نخستین جشنوارهٔ بین المللی نور برای فیلم نزدیک تر از نفس
     1386     جایزهٔ بهترین فیلم مستند تجربی در سومین جشنوارهٔ پروین اعتصامی برای مستند نزدیک تر از نفس
     1386     جایزهٔ بهترین بازیگر زن در بخش جنبی نگاه ملی در بیست و ششمین جشنوارهٔ فیلم فجر برای بازی در فیلم حقیقت گمشده (محمد احمدی)
     1386     جایزهٔ “در جستجوی حقیقت” بخش بین الملل بیست و چهارمین جشنوارهٔ بین المللی فیلم کوتاه تهران برای مستند نزدیک تر از نفس
     1386     دیپلم افتخار بهترین مستند از اولین جشنوارهٔ سینما حقیقت برای مستند نزدیک تر از نفس
    1386     نشان برنز و دیپلم افتخار از اولین جشنوارهٔ جایزهٔ بزرگ شهید آوینی ویژهٔ مستندهای برتر سال برای مستند نزدیک تر از نفس
     1385     نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن در بیست و پنجمین جشنوارهٔ فیلم فجر برای بازی در فیلم پاداش سکوت (مازیار میری)
     1385     نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در بیست و پنجمین جشنوارهٔ فیلم فجر برای بازی در فیلم تک درخت ها (سعید ابراهیمی فر)
     1379     تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فیلم خانواده ارومیه برای بازی در فیلم تو آزادی (محمدعلی طالبی)
     1378     نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در اولین جشنواره فیلم شرق آسیا در مالزی برای بازی در فیلم پدر (مجید مجیدی) 

عکس پریوش نظریه

 


بیوگرافی همسرش و دخترش مهدی سلطانی

مهدی سلطانی ,بیوگرافی مهدی سلطانی ,عکس مهدی سلطانی

بیوگرافی و زندگینامه

مهدی سلطانی بازیگر سینما و تلویزیون ایران متولد سال 1350 در شیراز می باشد و 46 سال سن دارد.

 تحصیلات :وی دارای مدرک دکترای تاتر از فرانسه می باشد. 

مهدی سلطانی در حال حاضر عضو هیئت علمی و استادیار دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران است.

وی فعالیت هنری و بازیگری خود را از سال 1374 با حضور در مجموعه کاراگاه ساخته حسن هدایت آغاز نمود. 

آخرین حضور او در تلویزیون در سریال دیباجی در نقش نفر می باشد.

ازدواج و همسرش

مهدی سلطانی چندین سال است که ازدواج کرده است و متاهل است و یک دختر به اسم روژا نیز دارد که سال 92 به دنیا آمد.

مهدی سلطانی و دخترش

عکس مهدی سلطانی و دخترش

 مهدی سلطانی و دخترش روژا

گفتگو با مهدی سلطانی

بسیاری از منتقدان با توجه به نقش هایی که ایفا کردید و میزان اثرگذاری و تکنیک بازیگری شما نقدهای مثبتی برای شما نوشتند و شما را یکی از چهره های سال بازیگری انتخاب کردند. در واقع شما انتخاب های درستی برای ایفای نقش داشتید و چه در تئاتر و چه در رسانه های دیگر حضور بسیار مثبتی داشتید. یک سوال اساسی که پیش می آید این است که آیا «متن» در انتخاب های شما سهم بیشتری داشته یا «نقش»؟ نظرتان چیست؟ 

– اینکه منتقدان نظر مثبتی به من داشتند و من را به عنوان یکی از بازیگران انتخاب کردند دم شان گرم باشد. امیدوارم شایستگی چنین انتخابی را داشته باشم اما در پاسخ به سوال شما که چرا این نقش ها را انتخاب کردم باید به چند نکته اشاره کنم. عوامل متعددی در این انتخاب ها دخیل هستند و هر کدام اثرگذاری خود را خواهند داشت. در وهله اول، کارگردان یک فیلم، سریال یا تئاتر است. در وهله دوم، متن نمایشی است. در وهله سوم، نقش و کاراکتری است که قرار است آن را ایفا کنم و در آخر، عوامل و گروه بازیگران اثر نمایشی است. 

دوران جوانی مهدی سلطانی

عکسی از دوران جوانی مهدی سلطانی سروستانی

اینستاگرام مهدی سلطانی : Instagram / MehdiSoltanisarvestani

در مورد سریال شهرزاد باید بگویم که همه چیز خوب بود و هیچ جای شکی برای من باقی نمانده بود. کارگردان حسن فتحی بود. نویسنده خود آقای فتحی به همراه نغمه ثمینی بود. نقش بسیار جذاب بود و گروه بازیگران هم در سطح بالایی قرار داشت. خوشبختانه وقت من هم آزاد بود و به من اجازه می داد در خدمت کار باشم. 

سریال بعدی «کیمیا» بود که از شبکه دوم سیما پخش می شد. در گذشته تجربه کار با افشار را در سریال «مادرانه» داشتم. از آن سریال گذشته تجربیات و خاطرات خوبی داشتم. نویسنده کار هم بهبهانی بود. ایشان به عنوان یک درام نویس حرفه ای کارهای درخشانی از جمله «نرگس» و «خاک سرخ» داشتند. نقشی هم که به من پیشنهاد شد، برایم جای کار بسیاری برای خلاقیت و ایجاد فضایی دیگر داشت زیرا با یک ساواکی تاکنون چنین برخوردی در آثار نمایشی ما نشده بود. 

طی صحبت هایی هم که با کارگردان کار داشتم، قرار بر این شد که ما «قضاوت منفی» نسبت به شخصیت شهرام کامفر نداشته باشیم. من به مثابه یک بازیگر هیچ گاه یک کاراکتر را به شکل منفی بازی نخواهم کرد؛ حتی اگر پرسوناژ یک قاتل بالفطره باشد. از دریچه چشمان نقش به جهان پیرامون می نگرم و از ذهنیت او اتفاقات را تحلیل و پردازش می کنم و تلاش می کنم نقش را قضاوت نکنم.

در مورد تئاتر «خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزاتقی خان فراهانی» همین رخدادهایی که عرض کردم اتفاق افتاد. دکتر علی رفیعی بزرگمرد ورطه هنر تئاتر در این مملکت است که آثار او در تاریخ جای خوش خواهند کرد. ایشان کارهای پربیننده و هنرمندانه ای را ارائه داده اند. موضوع این نمایش مربوط به شخصیت و احوال امیرکبیر بود. نقش پیشنهاد شده به من نیز نقش خود میرزاتقی خان فراهانی بود. تمام این عوامل دست به دست هم دادند و شانس ایفای این نقش به من رسید.

با دنبال کردن نقش ها و کاراکترهایی که ایفا کردید متوجه یک نوع «باور» و «تاثیرگذاری» شدم که شما به نقش ها می دهید. اگر بخواهم به جزییات این پدیده بپردازم باید به همین نمایش «خاطرات و کابوس های یک جامه دار…» اشاره کنم. جهان نمایشی علی رفیعی مخصوصا از نظر بازیگری به شکل «برونگرا» است. یعنی بازیگران با حرکات و گفتار بیرونی، نقش خود را پردازش می کنند. این اجرا شباهت های بسیاری به اجراهای وسوالد میرهولد و برتولت برشت دارد. 

mehdi soltani

حتی در همین نمایش ما دیالوگ هایی شبیه به نمایشنامه «گالیله» به قلم برتولت برشت را به گوش می شنویم. اما نوع و جنس بازی شما کمی متفاوت با این رویکرد است. در واقع شاید بشود با کمی مسامحه اسم این شیوه را «درونگرا» نامید. این شیوه در حقیقت روی به سوی «باور نقش» و همینطور شکل های ناتورالیستی تئاتر از جمله «سیستم استانیسلاوسکی» و «متد اکتینگ لی استرازبرگ» دارد. شاید بشود گفت که برای تماشاگر خود شخصیت «امیرکبیر» زنده می شود. پرسش این است که چگونه این تعادل را ایجاد کردید و چگونه به قالب نقش درآمده اید؟ راز این امر را چگونه می شود بررسی کرد؟ 

– در قدم اول باید بگویم اگر شما نقشی را به شکل «برونی» ایفا کنید، نشانه ضعف نیست. هنر بازیگری به واسطه انواع و اقسام سبک ها و شیوه های بازیگری تعریف می شود. گاهی این سبک ها چنان متقضاد و مختلف هستند که تعاریف بازیگری را نیز دستخوش تصادم قرار می دهند. برای شرح این گوناگونی در دانش بازیگری باید از استاتیسلاوسکی شروع کنم که نظریه پرداز بسیار شناخته شده ای است. او می گوید:«بازیگر باید به گونه ای عمل کند که واقعی به نظر برسد.» تماشاگر نباید حتی یک لحظه فکر کند که یک بازیگر در نقش دیگری فرو رفته است اما یک تئوریسین بزرگ دیگر مانند برتولت برشت اعتقاد دارد که «بازیگر باید به گونه ای عمل کند که واقعی به نظر نرسد.» تماشاگر نباید حتی یک لحظه فکر کند که نقش و اجرای تئاتر واقعی است. 

با این اوصاف نگاه ها و تعاریف بازیگری کاملا متفاوت هستند اما به این نکته توجه کنید که هیچ کدام دروغ نمی گویند. زیرا هنر بستر سلیقه ها و تئوری هاست. کلید اصلی این است که بتوانید با مخاطب خود ارتباط برقرار کنید و اندیشه یا احساسی را که می خواهید به تماشاگر انتقال بدهید، به مقصر برسد. فرقی نمی کند که شما به کدام شیوه عمل کنید. به قول شما می توان به سوی شیوه میرهولد و برشت پیش رفت یا به سمت شیوه استانیسلاوسکی حرکت کرد. من اعتقاد دارم برای اینکه تماشاگر متقاعد بشود باید در وهله اول خود بازیگر متقاعد بشود. 

اگر من به منزله بازیگر یک «کنش»، «حرکت»، «دیالوگ» یا «میزانسنی» را ایفا می کنم که به آن «باور» نداشته باشم، در پی آن تماشاگر نیز آن را باور نخواهد کرد. حتی می توانم چنین بگویم که اگر 20 درصد به باور رسیده باشم متعاقبا تماشاگر نیز 20 درصد باور خواهد کرد. به همین میزان تا 100 درصد نیز حساب کنید. هدف من در بازیگری باور نقش است؛ سپس تماشاگر هم آن نقش را باور خواهد کرد. این امر را تا آنجا که «متن»، «کارگردان» و هر نوع عامل دیگری به من اجازه بدهد انجام خواهم داد.  

یک نکته بسیار جالب در بازیگر این است که اکثر قریب به اتفاق بازیگران تئاتر وقتی به ورطه سینما و تلویزیون وارد می شوند به شکلی ناهنجار ظاهر نقش  خود را ایفا می کنند. در واقع نمی توانند خود را با محدودیت ها و گزینه های یک رسانه دیگر وفق بدهند و به قول معروف عرصه را می بازند اما این اتفاق نه تنها برای شما نیفتاد بلکه در هر مدیومی که ظاهر شدید توانستید به نحو احسن ایفای نقش کنید و نقدهای مثبتی را دریافت کنید. می خواهیم کشف کنیم که مهدی سلطانی چگونه این کار را انجام داده است؟

– به نظر من باید در ابتدا نقش را به دو بخش کلی تقسیم کرد. در وهله اول، «رسیدن به نقش» مهم است و در وهله بعدی «چگونگی ایفای نقش» درجه اهمیت بالایی دارد. در رسیدن به نقش تئاتر، سینما و تلویزیون با یکدیگر تفاوت ماهوی ندارند. اگر کاراکتر  شما امیرکبیر است، باید به آن نقش برسید. وقتی این مرحله را انجام دادید به چگونگی ایفای نقش می رسید. حالا شما می بینید که نقشی را که به آن رسیده اید، باید چگونه در این مدیوم ایفا کنید. 

باید نقش را متناسب با رسانه مورد نظر بکنید و این امر از اوجب واجبات است. شما می توانید یک قاشق نمک را در یک قابلمه کوچک بریزید و در انتها متوجه می شوید شور شده است. یا یک قاشق نمک را در یک دیگ بزرگتر بریزید و ببینید که چقدر بی نمک شده  است. به نظر من این مثال می تواند به خوبی نشان بدهد که چگونگی ایفای نقش را دریابید. باید بسنجید که چه مقدار نمک در غذای خود بریزید تا شور یا بی نمک نشود. تجربه بازیگری در تئاتر نکات مهمی را به یک بازیگر هدیه می دهد. 

بیوگرافی مهدی سلطانی

تا به حال شده است که در سینما مخصوصا در سینمای جهان بازی یک هنرمند را ببینید و به شدت تحت تاثیر بازی او قرار بگیرید؟ یعنی با خود بگویید خدای من چقدر این بازیگر درست و دقیق بازی می کند؟

– من بازی های دنیل دی لوئیس را بسیار دوست دارم، مخصوصا در فیلم «دارودسته نیویورکی» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی خیلی دقیق بود. بازی های داستین هافمن و استیو مک کوئین در فیلم «پاپیون» به نظرم بی نظیر است. بازی مارلون براندو در فیلم «پدرخوانده 1» فوق العاده است. چند بازیگر و فیلم دیگر را بسیار می پسندم ولی این سه فیلم را به عنوان سه اثر برتر انتخاب می کنم.

تا به حال تحت تاثیر این بازیگران قرار گرفته اید؟ یعنی به عنوان یک الگو یا حتی ی گزینه برای انجام یک کنش یا یک دیالوگ از این بازیگران نشانه ای را دریافت کرده اید؟ یا همیشه با خود عهد بسته اید که تحت تاثیر هیچ هنرمند دیگری قرار نگیرید؟

– من معتقدم یک بازیگر باید منحصر به فرد باشد. یعنی یک بازیگر باید متناسب با آن شرایط مفروض عمل بکند که اگر چنین بشود یگانه می شود. به نظرم باید همیشه شبیه به خودت باشی. این امر فقط در مورد یک نقش نباید اتفاق بیفتد. باید در مورد همه کاراکترها چنین شود. شما یک بازیگر به خصوص هستید که توانسته اید آن نقش را آن گونه بازی کنید و اگر بازیگر دیگری بود به شکل متفاوتی آن نقش را ایفا می کرد. یک نقش از درونیات و فیلتر ذهنیت و تجربیات یک بازیگر به خصوص می گذرد و به منصه ظهور می رسد. واقعیات پیرامون، شخصیت و گذشته یک هنرمند شیوه ایفای نقش او را تعیین می کند. هر چند آن مجسمه ای که شما خلق می کنید متوسط هم باشد اما زندگی در آن جریان دارد. 

البته منظور من تقلید و کپی برداری از یک بازیگر دیگر نبود. در واقع بگذارید این طور بگویم که وقتی آل پاچینو در فیلم «پدرخوانده 2» با جسد بی جان شخص مقابلش روبرو می شود به گونه ای واکنش نشان می دهد که تاکنون در سینما دیده نشده است و فضایی دیگر خلاق می شود. در حقیقت آن فریادی که آل پاچینو به صورت خاموش می زند در ذهن ها می ماند و گویی شخصیت دچار یک شوک احساسی ناگهانی شده است. پس از ایفای نقش بود که این نوع بازی و شوک های شدید روانی را در فیلم های دیگر نیز شاهد بودیم. 

یک چیز جالب بگویم؛ صدابردار فریاد آل پاچینو را در آن فیلم قطع کرده بود. چیزی که من درباره این فیلم خواندم این بود و این اتفاق خیلی به سبک آل پاچینو کمک کرده است. در واقع این پدیده را صدابردار با قطع صدای آل پاچینو ایجاد کرده است و نمی دانم این امر چقدر به حقیقت نزدیک است. در یک مجله خواندم که صدابردار در گیر و دار ضبط فیلم، صدای آن را قطع می کند و سپس آن را برمی گرداند.

عوامل فنی در کمک به یک بازیگر تاثر شایان توجهی دارند. در سینما این عوامل بسیار به بازیگر در ایفای نقش کمک می کند؛ برای شما هم چنین اتفاقی افتاده است؟

– گاهی شده است که صدای نفس هایی را به من در هنگام صداگذاری اضافه کرده اند. مثلا در یک جایی خشمگین بودم و سکوت کرده ام اما نفس هایی را که برای یک سکانس گذشته بوده است به بازی من اضافه کرده اند. اصلا این اتفاق را دوست ندارم. هدف من چنین بود که آن خشمگینی در یک سکوت اتفاق بیفتد. گاه گداری چنین اتفاقاتی می افتد. 

عکس مهدی سلطانی

فیلم های سینمایی مهدی سلطانی

1392 اشباح
1392 چ
1390 ملکه
1379 سایه روشن
1377 پرواز خاموش

سریال های مهدی سلطانی

1396 شهرزاد 2
1395 دیباجی
1394شهرزاد
1394کیمیا
1393خانه کاغذی
1393هفت سنگ

1393مدینه
1392مادرانه
1391عکاسخانه
1390جنایت و مکافات

1391دیوار
1389در مسیر زاینده رود
1382روزهای به یاد ماندنی
1380تصمیم نهایی

1378محاکمه
1377یکی یه دونه
1377حنانه
1374حقیقت در آینه
1374کاراگاه

مهدی سلطانی

تئاتر های مهدی سلطانی

مده آ (مهرداد نظری) دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ۱۳۷۱
خوبی بزرگ زندگی (علیرضا حیدری) دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران  ۱۳۷۲
آنشب که خورشید ساقی بود (علی پاکدست) دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران  ۱۳۷۳

چند و چون به چاه رفتن چوپان (علی یازرلو) تهران،  سالن چهارسو و مولوی، سیزدهمین جشنوارهٔ تئاتر فجر ۱۳۷۳
محاکمه ژاندارک در رُوان (داریوش مختاری) تهران، تالار مولوی ۱۳۷۴
افسانه (مینا ابراهیم‌زاده) تهران، تئاترشهر، سالن اصلی ۱۳۷۴

سرود بال سروش (شکرخدا گودرزی) تهران، تئاترشهر، سالن اصلی ۱۳۷۴
معرکه در معرکه (حسن میرباقری) رشت، تالار سردار جنگل ۱۳۷۵
خانهٔ عروسک Une maison de poupée” (مهدی سلطانی) تهران، تالارمولوی ۱۳۷۶

آخرین قهرمانان زمین (اصغر فرهادی) تهران، تالارمولوی ۱۳۷۶
دیوار (محسن علیخانی) تهران، تئاترشهر، سالن چهارسو ۱۳۷۷
چیزی یادم نمی آد (مهدی سلطانی) تهران، تالارمولوی ۱۳۷۸

دختر گل فروش Pygmalion (پروانهٔ مژده) تهران، تئاترشهر، سالن اصلی ۱۳۷۸–۷۹
این قصه را ایرانیان نوشته‌اند (علیرضا نادری) تهران، تالار مولوی ۱۳۷۹
سعادت لرزان مردمان تیره‌روز (محسن علیخانی) تهران، تئاترشهر، تالار سایه ۱۳۸۰

والس مرده شوران (کوروش نریمانی) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو ۱۳۸۱
پچپچه‌های پشت خط نبرد (علیرضا نادری) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی ۱۳۸۱
چیستا (نادر برهانی مرند) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو ۱۳۸۲

مضحکهٔ شبیه قتل (حسین کیانی) تهران، تئاترشهر، تالار سایه ۱۳۸۲
تیغ کهنه (نادر برهانی مرند) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو ۱۳۸۲–۱۳۸۳
روزهای زرد (ایوب آقاخانی) تهران، تالار سایه ۱۳۸۳

خانه (کیومرث مرادی) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی ۱۳۸۸
رمولوس کبیر (نادر برهانی مرند) تهران، تئاترشهر، سالن اصلی ۱۳۸۸
رقص زمین (حسین پاکدل) تهران، تئاتر شهر، سالن چهارسو، ۱۳۸۸

حضرت والا (حسین پاکدل) تهران، مجموعه تئاتر ایرانشهر، سالن شماره یک ۱۳۸۹
پدرخوانده ناپلی (بابک محمدی) تهران، مجموعه تئاتر ایرانشهر، سالن شماره یک ۱۳۹۱
خاطرات و کابوس‌های یک جامه‌دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان (دکتر علی رفیعی) تهران، تالار وحدت 1394



بیوگرافی علیرضا کمالی و همسرش +عکس ها + کانال تلگرام

علیرضا کمالی و همسرش ,بیوگرافی علیرضا کمالی

بیوگرافی و زندگینامه

علیرضا کمالی بازیگر سینما و  تلویزیون متولد 27 اردیبهشت ماه سال 1359 در تهران می باشد و 36 سال سن دارد .

او در یک خانواده ای فرهنگی ورزشی به دنیا آمد و تنها فرزند خانواده اش است.

او با بازی در فیلم سینمایی ملک سلیمان به کارگردانی شهریار بحرانی، توانست به خوبی مورد توجه قرار بگیرد.

آخرین کار او در تلویزیون حضور در نقش اصلی سریال نفس به کارگردانی جلیل سامان می باشد که سال 96 پخش گردید.

ازدواج و همسر

علیرضا کمالی ازدواج کرده است و متاهل می باشد .اسم همسر او دنیا مدنی می باشد که دختر رویا تیموریان است.

عکس علیرضا کمالی و همسرش دنیا مدنی

علیرضا کمالی و همسرش

علیرضا کمالی نژاد سال 1379 وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و در حین تحصیل در حوزه هنری تهران در رشته نمایش عروسکی فعالیت کرد، که سه سال این همکاری طول کشید و در نهمین جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس بعنوان بهترین بازیگر انتخاب شد.

در سال 82 بعنوان دستیار کارگردان در سریال شیخ بهایی به کارگردانی شهرام اسدی بصورت جدی کارشان را در حوزه سینما و تلویزیون شروع کردند. آقای کمالی نژاد برای اولین بار در نقش شمایل حضرت علی اکبر در سریال ثارالله به نویسندگی مجتبی فرآورده و کارگردانی شهریار بحرانی، مقابل دوربین رفت اما به علت توقف فیلمبرداری آن پروژه در دی ماه سال 82، هیچگاه تصاویر اولین بازی ایشان پخش نشد… اما چند سال بعد با هنرنمایی فوق العاده خود در فیلم سینمایی ملک سلیمان، این بار به تهیه کنندگی مجتبی فرآورده و کارگردانی شهریار بحرانی، توانست توجه همگان را به خود جلب کند.

 

علیرضا کمالی و مادرش

علیرضا کمالی و مادرش

اینستاگرام علیرضا کمالی : Instagram / AlirezaKamali

عکسهای علیرضا کمالی

سریالهای علیرضا کمالی

سریال امام حسین (ع) ۱۳۸۲ (شهریار بحرانی)
سریال دوباره زندگی ۱۳۸۳(نادر مقدس)
سریال نرگس ۱۳۸۴(سیروس مقدم)
سریال راز ققنوس ۱۳۸۴(نادر مقدس)

سریال نردبام آسمان ۱۳۸۶(محمد حسین لطیفی)
سریال گل بارون زده ۱۳۸۵(عباس رنجبر)
سریال شهر دقیانوس ۱۳۸۷(مهرداد خوشبخت)
سریال شوق پرواز ۱۳۸۸(یدالله صمدی)

سریال قلب یخی ۱۳۸۸- ۱۳۹۰(محمد حسین لطیفی)
سریال میلیاردر ۱۳۹۱ (علیرضا امینی)
سریال انقلاب زیبا ۱۳۹۳ (بهرام توفیقی)
سریال نفس  1395 (جلیل سامان)

فیلمهای سینمایی علیرضا کمالی

سینمایی سد معبر  1395 (محسن قرایی)
سینمایی اینجا شهر دیگری است ۱۳۹۰ (احمدرضا گرشاسبی)
سینمایی به فاصله یک نفس ۱۳۹۰( امیر انصاری)
سینمایی آخرین برگشتی ۱۳۸۸(امیر انصاری)

سینمایی سفر۱۳۸۲(مهرداد خوشبخت)
سینمایی چشمهایت راببند ۱۳۸۴(علیرضا امینی)
سینمایی در آغاز یک روز ۱۳۸۷(بهرام توکلی)
سینمایی دستهای خالی ۱۳۸۵(ابولقاسم طالبی)

سینمایی ملک سلیمان(ع) ۱۳۸۵- ۱۳۸۷(شهریار بحرانی)
سینمایی سفر ۱۳۸۴(علیرضا سبزواری)
سینمایی پایان راه ۱۳۸۵(افسانه منادی)
سینمایی جنگ کودکانه ۱۳۸۳(ابولقاسم طالبی)

alireza kamali


به اشتراک بگذارید :

، ، ، ، ، ، ،